این رویدادها پیامدهایی نیز برای منطقه به دنبال داشته است که به صورت کلی می توان تحولات آسیای شرقی در سال 1392 را در قالب رشد اقتصادی و سیاسی و وقوع بحرانهای ناشی از رشد مفهومبندی کرد.
در سال92 در تداوم دهههای اخیر، آسیای شرقی همچنان پویاترین منطقه در اقتصاد جهانی بود و کشورهای واقع در آن ثروت بیشتری اندوختند، طبقه متوسط رشد بیشتری یافت، بازار بزرگتر شد و ژاپن بهعنوان دومین اقتصاد منطقه، به تدریج در حال خارج شدن از رکودی طولانی است. همین تداوم رشد است که باعث شده بیشتر کشورهای جهان و بهویژه آمریکا و اتحادیه اروپا این منطقه را بیش از پیش پنجره فرصت تلقی کرده و تمرکز بیشتری بر آن صورت دهند.
افزون بر این در سطح منطقهای نیز فرآیند همگرایی همچنان رو به رشد است، میانمار بهعنوان مرد بیمار منطقه، تقریبا درمان شده و بهعنوان عضوی عادی به مجموعه همگرای آسه آن بازگشته است، بازار بکر این کشور به روی شرکتهای منطقه و نیز غرب گشوده شده است. به بیان دیگر، سرمایهداری یکی از آخرین سرزمینهای منطقه را نیز فتح کرده است. در سطحی کلانتر، مذاکرات مربوط به انعقاد موافقتنامه تجارت آزاد موسوم به مشارکت فراپاسیفیکی با پیوستن ژاپن، جدیتر شده و امیدها برای شکلگیری بزرگترین منطقه تجارت آزاد در آسیا پررنگتر شده است. به دیگر سخن در سال92، رشد اقتصادی آسیای شرقی، این فرضیه را که قرن بیست و یکم قرن پاسیفیک خواهد بود، یک گام دیگر به تحقق نزدیکتر کرد. روی دیگر سکه تحولات آسیا، بحرانهای ناشی از رشد سریع اقتصادی و سیاسی منطقه بود. اگر بپذیریم که مدرنیته بحرانزا و بحرانزی است، طبیعتا وقوع بحرانهای مختلف در منطقهای که سرعت مدرن شدن در آن بیش از هر منطقهای در جهان است، عجیب به نظر نمیرسد.
بحرانهای این منطقه را میتوان به سه دسته بحرانهای طبیعی، سیاسی و استراتژیک تقسیم کرد. رشد اقتصادی شگفتآور منطقه در دهههای اخیر، تبعات مخرب زیستمحیطی فراوانی به همراه داشته است؛ تبعاتی که در وقوع فجایع طبیعی در سال جاری نقش مهمی داشتند. چین بدل به یکی از آلودهترین کشورهای جهان شده، تخریب جنگلهای اندونزی به نحو بیسابقهای افزایش یافته و مشکلات زیستمحیطی در بسیاری دیگر از کشورهای منطقه روزافزون است. اما در این سال فیلیپینیها بیش از دیگران، هزینه بحرانهای زیستمحیطی را پرداختند؛ به گونهای که هزاران نفر در اثر سیل و توفان در این کشور کشته شدند.
دومین دسته از بحرانهایی که در این سال دامنگیر منطقه شد، بحران در درون دولتها بود. در پیامد رشد سریع اقتصادی منطقه، نظم سیاسی سنتی در کشورهای تازه صنعتی شده با مشکلات روزافزونی مواجه شده است. این مشکلات در کشورهایی همچون چین و ویتنام به شکل احساس ناامنی روزافزون نخبگان کمونیست و در دموکراسیهای نوپا به صورت شورشهای خیابانی بروز و ظهور یافته است. تایلند بیشک از اینگونه بحران بیشترین آسیب را دید. در سالهای اخیر رشد تایلند باعث شده گسست از نظم سنتی به ضرورت تبدیل شود اما نکته مهم آنکه تایلندیها بر سر نحوه گذار به نظم نوین دچار اختلاف شدیدی هستند؛ اختلافی که تصمیم گرفتهاند در بدترین مکان ممکن یعنی کف خیابان آن را حلوفصل کنند. اما خیابانی کردن سیاست باعث شده این کشور توریستمحور، دچار نوعی بنبست شود و تصویر بینالمللی آن خدشهدار شود. البته دیگر کشورهای تازه صنعتیشده منطقه نیز از این قاعده مستثنا نیستند. مالزی نمونه بارز چنین دولتی است که در سالهای اخیر دچار اختلافات فزاینده خیابانی شده است. چین بهعنوان تنها میراثدار دولت امپراتوری منطقه نیز در این سال همچنان با بحران اقلیتها روبهرو بود. تنشها با تبتیها و اویغورها افزایش یافت و سیاستهای این کشور برای یکسانسازی فرهنگی شکستی دیگر را تجربه کرد. اما شاید مهمترین بحران ناشی از رشد و توسعه در این منطقه در حوزه استراتژیک رخ داد، این بحران میان غولهای منطقه یعنی چین و ژاپن به وقوع پیوست. تاریخ آسیای شرقی بدون چین قابل درک نیست. اکنون چین پس از قرنها ضعف، دوباره در تلاش برای نیل به موقعیت مسلط در منطقه است. این تلاش، همسایگان این کشور را که بیشتر آنان دچار اختلافات ارضی و مرزی با چین هستند، نگران ساخته است.
در سال 92 این نگرانی بیش از هر جایی در ژاپن به چشم میخورد؛ کشوری که مهمترین رقیب چین است، تاریخی از تجاوز و جنایت علیه چینیها دارد و در دریای چین شرقی با این کشور اختلاف ارضی دارد.
همه این عوامل دست به دست هم داده تا ژاپن از قدرت روزافزون چین بهراسد و خود را آماده بدترین سناریو کند. چینیهای قدرتمند که اکنون اعتماد به نفس ویژهای یافتهاند، در منطقه مورد اختلاف دو کشور، منطقه شناسایی دفاع هوایی ایجاد کرده و هواپیماهای عبوری باید قبل از ورود به منطقه تعیین شده، موقعیت خود را به چینیها اطلاع دهند. البته ژاپنیها این منطقه را به رسمیت نشناختند اما آمریکاییها از یکسو جنگندههای ب-52 خود را بلافاصله پس از اعلام این منطقه از سوی چین، بر فراز آن به پرواز درآوردند و از دیگرسو هواپیماهای غیرنظامی خود را موظف کردند که ورود خود به این منطقه را به چینیها اطلاع دهند.
با اقدام چین در تعیین منطقه شناسایی دفاع هوایی در دریای چین شرقی در واقع مهمترین بحران سال92 در آسیای شرقی شکل گرفت. از آنجا که این بحران میان دو قدرت برتر منطقه رخ داده، میتواند در سالهای آتی آسیای شرقی را به سوی نوعی بیثباتی مزمن یا درگیری نظامی ناخواسته سوق دهد. در تاریخ این منطقه، در سدههای اخیر همواره ژاپن، قدرت برتر بوده و چین کشوری فقیر و ضعیف به شمار رفته اما در وضعیت کنونی، هر دو کشور قدرتمندند و بر سر حوزههای نفوذ اختلافات ارضی و رهبری منطقه، رقابتی نفسگیر را پیگیری میکنند. تاریخ سیاست بینالملل در قرون اخیر حاکی از این است که هرگاه در منطقهای دو قدرت بزرگ، ناهمگون و پراختلاف در کنار یکدیگر رشد کردهاند، برخوردهای فاجعهباری میان آنان رخ داده است.
اروپای نیمه اول قرن بیستم، بهترین نماد چنین وضعیتی است. در آن دوران، رشد سریع آلمان باعث شد در طول 20 سال دو جنگ ویرانگر در این قاره رخ دهد؛ دو جنگی که ابعادی بسی وسیعتر از قاره سبز یافتند و از همینرو جنگهای جهانی نامیده شدند. تاریخ تعامل چین و ژاپن در قرون 19 و 20 بسیار خشن، پرتلاطم و خونین بوده است.
ژاپنیها بارها به چین حمله کرده و مدتها این کشور را در اختیار داشتند و رفتاری سبوعانه با غیرنظامیان چینی صورت دادند. از همینرو، افکار عمومی چین به شدت ضدژاپنی است. به بیان دیگر، ناسیونالیسم چینی در محور ضدیت با ژاپن در حال رشد است. بنابراین یکی از احتمالات در مورد آینده میانمدت این منطقه، تبدیل بحران استراتژیک میان چین و ژاپن به جنگی تمامعیار است؛ جنگی که میتواند منطقه آسیای شرقی را به ویرانی بکشاند.
*استاد دانشگاه علامه طباطبایی
- منبع: همشهری دیپلماتیک